معنی بردیای دروغین
حل جدول
لغت نامه دهخدا
دروغین. [دُ] (ص نسبی) دروغی. کاذب. کاذبه. به دروغ: اشتهای دروغین، اشتهای کاذب. (یادداشت مرحوم دهخدا):
از ادب نبود به پیش شه مقال
خاصه خود لاف دروغین و محال.
مولوی.
صبح کاذب، و او را صبح دروغین گویند. (التفهیم). و رجوع به دروغی شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
جعلی، ساختگی، کاذب، مجعول،
(متضاد) راستین
اطلاعات عمومی
گئومات مغ
فرهنگ فارسی هوشیار
بیمار غنج
واژه پیشنهادی
فارسی به عربی
التهمه المزوره، التهمه المزیفه
معادل ابجد
1497